ولادت حضرت زینب سلام الله علیها و روز پرستار
زينب كبرى (سلام الله علیها ) روز پنجم جمادى الاول سال 5 يا 6 هجرت در مدينه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزيز، به گوش رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) رسيد. رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) براى ديدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها ) آمد و به دختر خود فاطمه(سلام الله علیها ) فرمود :
((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برايم بياور تا او را ببينم )).
فاطمه (سلام الله علیها ) نوزاد كوچكش را به سينه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم ) فرزند دلبند زهراى عزيزش را در آغوش كشيده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشك ريختن كرد. فاطمه (سلام الله علیها ) ناگهان متوجه اين صحنه شد و در حالى كه شديدا ناراحت بود از پدر پرسيد: پدرم ، چرا گريه مى كنى ؟
رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمود: ((گريه ام به اين علت است كه پس از مرگ من و تو، اين دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت كه او با چه مشكلاتى دردناكى رو به رو مى شود و چه مصيبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى كند
در آن دقايقى كه آرام اشك مى ريخت و نواده عزيزش را مى بوسيد، گاهى نيز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى كه بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خيره خيره مى نگريست و در همين جا بود كه خطاب به دخترش فاطمه (سلام الله علیها ) فرمود: ((اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر كسى كه بر زينب و مصايب او بگريد ثواب گريستن كسى را به او مى دهند كه بر دو برادر او حسن و حسين گريه كند
درست ترين گفتار آن است كه سيدتنا زينب كبرى (سلام الله علیها ) در پنجم ماه جمادى الاولى سال پنجم هجرى به دنيا آمده ، و تربيت و پرورش آن دره يتيمه و مرواريد گرانبها و بى مانند در كنار پيغمبر اكرم(صلی الله علیه وآله وسلم ) بوده ، و در خانه رسالت راه رفته ، و غذاي خود را از وجود مطهر زهراي مرضيه (سلام الله علیها ) تناول نموده ، و از دست پسر عموى پيغمبر، اميرالمؤ منين (علیه السلام ) غذا و خوراك خورده و نمو نموده ، نمو قدسى و پاكيزه ، و با سعادت و نيكبختى ، و پرورش يافته پرورش روحانى و الهى ، و به جامه هاى عظمت و بزرگى به چادر پاكدامنى و حشمت و بزرگوارى پوشيده شده ، و پنج تن اصحاب كساء به تربيت و پرورش و تعليم و آموختن و تهذيب و پاكيزه گردانيدن او قيام نموده و ايستادگى داشتند، و همين بس است كه مربى و مؤ دب و معلم او ايشان باشند.
هنگامى كه زينب (سلام الله علیها ) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (سلام الله علیها ) او را نزد پدرش اميرالمؤ منين (علیه السلام ) آورده و گفت : اين نوزاد را نامگذارى كنيد! حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمى افتم .
در اين ايام حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم ) در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، اميرالمؤ منين على(علیه السلام ) به آن حضرت عرض كرد: نامى را براى نوزاد انتخاب كنيد. رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمى گيرم .
در اين هنگام جبرئيل(علیه السلام ) فرود آمده و سلام خداوند را به پيامبر) (صلی الله علیه وآله وسلم ) ابلاغ كرده و گفت :
نام اين نوزاد را ((زينب )) بگذاريد! خداوند بزرگ اين نام را براى او بر برگزيده است .
بعد مصايب و مشكلاتى را كه بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو كرد. پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم ) گريست و فرمود: هر كس بر اين دختر بگريد، همانند كسى است كه بر برادرانش حسن و حسين گريسته باشد
نظرات شما عزیزان: